هر چه زمان بیشتر میگذرد، چیزهای بیشتری درونمان میمیرند. چیزهایی که آگاه به مرگشان نیستیم و روزی یا شبی میانه، خاطرمان را میآزرند که جای خالیشان را حس میکنیم و اما فراموش کردهایم چه بودند. حالا مانند نهالهای جوانی که خشک شدهاند به یاد نمیآریم نهال چه درختانی بودند و بذرشان چگونه و از کجا در ما جوانه زده بودند. تنها جای خالیشان و ردی از ساقهای جوان اما مرگدرآغوش گرفته را به یاد داریم چون خاطرهای محو و حفرههای سیاه درونمان که روز به روز بزرگتر میشوند؛ زمان که میگذرد.
درباره این سایت